مبانی آناتومی انسان: یادگیری دیدن و کشیدن انرژی

مقدمات طراحی آناتومی انسان: چطور انرژی بدن رو ببینیم و بکشیم

این مقاله، اولین بخش از مجموعه‌ایه که قراره همه چیزهایی رو که برای طراحی پویاتر و زنده‌تر بدن انسان لازمه بدونی، بهت یاد بده.
اما قبل از اینکه وارد جزئیات آناتومی بشیم، باید یک مرحله‌ی مقدماتی مهم رو تمرین کنیم: اینکه یاد بگیریم چطور ببینیم و چطور انرژی بدن رو، چه در حالت حرکت و چه در حالت سکون،به تصویر بکشیم.

گامی قبل از ورود به مباحث فنی‌تر طراحی بدن

مطالعه‌ی فنی بدن، هرچند برای یک هنرمند ضروریه، اما گاهی باعث می‌شه فیگورهایی خشک و بی‌روح به‌نظر برسن؛ انگار از تکه‌های جدا ساخته شدن. این معمولاً نتیجه‌ی یادگیری آناتومی بدون مشاهده‌ی واقعی از زندگیه: هنرجو بدن رو بر اساس چیزهایی که حفظ کرده کنار هم می‌ذاره، نه بر اساس اون‌چیزی که واقعاً دیده و احساس کرده.

اما چیزی که به یک فیگور انسانی جان می‌بخشه، نه قابل آموزش دادنه و نه می‌شه توی جدول یا کتاب آوردش. اون، انرژی درون اون فیگوره، شادی، شتاب، غم، آرامش، کودکی، تردید، آسودگی یا خستگی چیزیه که فقط از زندگی واقعی می‌تونی یادش بگیری.
می‌گم «یاد بگیری» چون نباید انتظار داشته باشی اون رو با ذهنت یاد بگیری (مثل وقتی که یاد می‌گیری فاصله‌ی بین دو چشم به اندازه‌ی یک چشم دیگه‌ست). باید اون رو درون بدنت حس کنی، در خودت درونی‌اش کنی.

وقتی بتونی این حس رو در بدنت تجربه کنی، خودش به‌صورت طبیعی وارد طراحی‌هات می‌شه و دیگه لازم نیست به‌زور درباره‌اش فکر کنی.
این همون کلید طراحی زنده و پرانرژیه، و جالبه بدونی که این اصل فقط برای انسان صدق نمی‌کنه؛ برای طراحی موجودات غیرانسانی یا حتی اشیای بی‌جان هم کاربرد داره.

در تصویر پایین، هر دو شخصیت در اصل وضعیت بدنی یکسانی دارن.
اما اون تفاوت ظریف بینشون، به خاطر تفاوت در حالت ذهنی و احساس درونی‌شونه.
وقتی بتونی اون حس و طرز فکر هر شخصیت رو درک و احساس کنی، این تفاوت به‌طور طبیعی خودش توی طراحی نشون داده می‌شه ،حتی وقتی تعبیر چهره‌هاشون هم دیده نمی‌شه.

مقدمات طراحی آناتومی انسان: چطور انرژی بدن رو ببینیم و بکشیم

در تصویر پایین، چیزهایی وجود داره که هیچ مرجعی براشون پیدا نمی‌کنی!
توی همچین موقعیت‌هایی، توانایی درونی‌سازی و حس کردن موقعیت یکی از مهم‌ترین مهارت‌های توئه.

لطفاً فکر نکن این کار سخته! فقط به‌نظر پیچیده میاد، چون همیشه یادمون دادن با ذهن یاد بگیریم، و همین باعث می‌شه نتونیم آزاد و روان طراحی کنیم.
تمرین این ماه درواقع درباره‌ی آرام شدن و رها کردن ذهنه تا بخش غریزی و درونی‌ترت کنترل طراحی رو به‌دست بگیره.

کاری که قراره انجام بدیم اینه که آدم‌های زنده رو ببینیم و انرژی‌شون رو روی کاغذ ثبت کنیم.

گام اول: اسکیس‌های سریع از آدم‌های واقعی

چیزی که لازم داری، یه دفتر طراحی ارزونه (فقط حواست باشه خیلی کوچیک نباشه، چون در اون صورت فقط با دستت کار می‌کنی؛ بهتره فضای کافی داشته باشی تا با کل بازوت طراحی کنی).
در کنارش هم یه ابزار طراحی پررنگ و دائمی بردار، مثل خودکار، ماژیک یا یه مداد شمعی ضخیم.

بعدش فقط کافیه به آدم‌ها نگاه کنی و خیلی سریع،در چند ثانیه، حسی که از حالت بدن و انرژی‌شون می‌گیری رو روی کاغذ بیاری.
مثلاً من صفحه‌ی زیر رو وقتی پر کردم که توی یه کافه نشسته بودم و آدم‌هایی رو تماشا می‌کردم که بیرون زیر بارون با عجله رد می‌شدن.

همون‌طور که می‌بینی، اینجا خبری از «اثر هنری» یا تلاش برای رعایت تناسبات دقیق نیست.
قرار نیست جزئیات رو پر کنی یا شکل‌ها رو کامل دربیاری، فقط اون انفجار اولیه از حس و برداشتت مهمه.
گاهی دست و پاها رو می‌کشم، گاهی نه؛ بستگی داره چه چیزی توی حالت بدن آدم بیشتر توجهم رو جلب کنه.

با اینکه این طرح‌ها خیلی ساده و حتی خط‌خطی‌ان، ولی یه چیزی رو منتقل می‌کنن:
می‌تونی حس کنی که هرکدوم از این فیگورها آدم‌های متفاوتی‌ان، با حالت‌های ذهنی مختلف.
درسته که همه‌شون در حال عجله‌ان و انگار می‌خوان جایی برن، اما انرژی هرکدوم فرق داره.

این دقیقاً همون چیزیه که من ازش حرف می‌زنم: به‌دام انداختن انرژی در طراحی.
و این تمرینیه که فعلاً باید روش تمرکز کنی! 🎨

دلیل اینکه این تمرین رو قبل از یادگیری آناتومی انجام می‌دیم، اینه که این مهارت پایه‌ایه برای اینکه بتونی بدن‌هایی زنده و پویا طراحی کنی.
چون اگه از همون اول عادت به طراحی فنی و خشک پیدا کنی، بعداً خیلی سخته بهش جان بدی و اون رو زنده‌تر بکنی.
خیلی‌ها دچار چیزی می‌شن که من بهش می‌گم «سندروم آدمک چوبی»و ما اصلاً نمی‌خوایم به اون مرحله برسیم! 😄

در طرح‌های زیر می‌تونی ببینی که چطور طرح اولیه‌ی انرژی هنوز زیر خطوط نهایی پیداست،
و همین پایه باعث شده که آناتومی دقیق‌ترِ طراحی نهایی، همچنان تحرک و پویایی اون اسکیس آزاد و سریع اولیه رو حفظ کنه.

یکی دیگه از نتایج خوب این تمرین اینه که: ما با مشاهده کردن چیزهای زیادی یاد می‌گیریم،
اما با مشاهده‌ی فعال، مثلاً با طراحی کردن ، خیلی بیشتر یاد می‌گیریم.

وقتی داشتم اون جمعیت بالا رو طراحی می‌کردم، متوجه شدم که مثلاً
چطور بعضیا برای جبران سنگینی باری که حمل می‌کنن، بدنشون رو خم می‌کنن،
چقدر نادره کسی رو ببینی که توی این جامعه‌ی خسته کاملاً صاف و راست راه می‌ره،
و چقدر زیادن آدمایی که گوشی رو کنار گوششون نگه داشتن.

فقط تماشا کردن خوبه و هیچ‌وقت وقت تلف کردن نیست،
اما طراحیِ چیزهایی که می‌بینی خیلی بهتره 
انگار داری روی دکمه‌ی «ذخیره» (Save) کلیک می‌کنی تا همه‌ی اون مشاهدات توی ذهنت و بدنت ثبت بشن.

هرچی بیشتر تماشا و طراحی کنی، بدنت به‌صورت غریزی یاد می‌گیره که چطور چیزها رو بکشه.
و این مهارت نه‌تنها برای مرحله‌ی دوم تمرین‌ها، بلکه برای کل مسیر طراحی‌ت واقعاً به کارت میاد. 🎨

نکته‌هایی برای بهتر انجام دادن تمرین:

1. زیاد تمرین کن!
سعی کن حداقل دو صفحه در روز پر کنی.
به حرف کسی گوش کن که خودش با مهارت‌های محدود شروع کرده: یاد گرفتن طراحی فقط به تمرین بستگی داره، نه استعداد.
هیچ‌وقت «زیادی طراحی کردن» وجود نداره، هرچی بیشتر بکشی، هم سریع‌تر و هم بهتر پیشرفت می‌کنی.
پس با پشتکار تمرین کن تا نتیجه‌ش رو به‌زودی ببینی.
یادت باشه هنرمندای حرفه‌ای همیشه در حال طراحی هستن و هیچ‌وقت از تمرین طراحی از زندگی واقعی دست نمی‌کشن.

۲. از مداد استفاده نکن!
مداد ابزار خیلی محتاطیه. برای این تمرین، باید به کشیدن خطوط پرانرژی و جسورانه‌ای که قابل پاک شدن نیستن عادت کنی.

۳. از عکس‌ها طراحی نکن.
ما اینجا دنبال انرژی زنده‌ی زندگی هستیم!
یه عکس ثابت کمکت نمی‌کنه و فقط باعث می‌شه بیش‌ازحد فکر کنی.
اگه لازم بود، می‌تونی از فیلم‌ها استفاده کنی، مخصوصاً وقتی خواستی طراحی حرکات پویا رو امتحان کنی، مثلاً در صحنه‌های ورزشی یا فیلم‌های اکشن.

۴. خودت رو قضاوت نکن.
خیلی‌هامون اینطوریم، اما باید بدونی هیچ‌کس از اول عالی نبوده.
در مسیر یادگیری، قراره کلی طراحی معمولی یا حتی ضعیف بکشی ،و این کاملاً طبیعیه.
اینجا هدف «درست کشیدن» نیست، چون اصلاً قرار نیست چیزی درست یا غلط باشه و کسی قراره نمره بده!
هدف اینه که این مهارت رو تدریجاً در خودت بسازی، و این فقط با تمرین مداوم اتفاق می‌افته.
به‌جای خط زدن طرح‌هایی که ضعیف به‌نظر میان، اون‌هایی رو دایره بکش که حس می‌کنی یه چیز خاص رو درست گرفتی،
و بعدش یه آفرین به خودت بگو! 🌟

۵. اگه احساس ناامیدی کردی، اشکالی نداره.
همه‌مون گاهی حس می‌کنیم پیشرفتی نداریم. فقط ادامه بده.
یادت بیاد اون آدمایی که اولین بار تصمیم گرفتن پرواز کنن ، سال‌ها از تپه‌ها پایین می‌افتادن با بال‌های چوبی بسته‌شده به بازوهاشون،
ولی در نهایت، اونا بودن که آسمون رو فتح کردن. ✈️

گام دوم: اسکیس‌های سریع بدون نگاه به منبع یا مدل

وقتی با طراحی‌های سریع و لحظه‌ای احساس راحتی کردی (و بازم تکرار می‌کنم: هرچی بیشتر تمرین کنی، بهتر می‌شی)،
می‌تونی وارد مرحله‌ی بعد بشی،همون تمرین قبلی، اما این بار بدون استفاده از هیچ مرجعی.

اینجاست که اون مفهوم «حس کردن در بدن» خودش رو نشون می‌ده.
هدف این نیست که سوژه‌ت رو توی ذهن تجسم کنی،البته این اتفاق هم می‌افته، اما خودش نتیجه‌ی طبیعیِ تمرکز روی حس بدنه.

در طراحی‌های زیر (که در مجموع فقط سه دقیقه طول کشیدن)، سعی نکردم تصویر واقعی کسی رو بکشم؛
بلکه فقط تأثیری که اون حالت‌ها در ذهنم گذاشته بودن رو روی کاغذ آوردم،حتی اگه فقط در تخیلم وجود داشتن.

بعضی از طرح‌ها ممکنه چندان گویا نباشن،
اما بین اون‌هایی که بهتر از آب دراومدن، احتمالاً می‌تونی تشخیص بدی:
یه مرد چاق نشسته پشت میز،
یه کسی که با کف دست به پیشونیش می‌زنه،
یه آدم کوچیک و مصمم با شمشیرش،
یه کودک نوپا،
و یه دختر خجالتی 🌿

حالا وقتشه که هر روز دو صفحه‌ت رو با آدم‌های خیالی و کارهای خیالی‌شون پر کنی 
اما این بار به‌جای اینکه با چشمهات بهشون نگاه کنی، یه لحظه وقت بذار تا احساسشون کنی،
یعنی قبل از اینکه شروع به طراحی کنی، حس کن قراره چی بکشی.

طبیعیه که بعضی چیزها رو سخت‌تر بتونی حس کنی ، این کاملاً نرماله.
درواقع، یه هنرمند از بعضی جهات خیلی شبیه یه بازیگره! 🎭
اگه تا حالا موقع طراحی، خودت رو در حال تقلید از حالت چهره‌ی سوژه‌ت دیدی (من خودم همیشه این کار رو می‌کنم 😄)،
پس دقیقاً می‌دونی منظرم چیه.

درست مثل یه بازیگر، یه هنرمند هم ممکنه توی یه نوع خاص از «نقش» مهارت پیدا کنه،
یا دامنه‌ی خودش رو گسترش بده و بتونه شخصیت‌ها و موقعیت‌های متنوع‌تری رو خلق کنه…
و همون‌طور که در مرحله‌ی سوم خواهی دید، حتی چیزهای غیرانسانی رو هم می‌شه به همین شکل طراحی کرد.

گام سوم (اختیاری): نگاهی به طراحی موجودات و اشیای غیرانسانی

هر دو مرحله‌ی اول و دوم رو می‌تونی به‌خوبی روی حیوانات، طبیعت یا حتی اشیای بی‌جان هم اجرا کنی! 🌿
همه‌چیز انرژی خاص خودش رو داره، و هر چیز شخصیت منحصر‌به‌فردی داره.
حتی نبودِ شخصیت هم خودش یه نوع شخصیت محسوب می‌شه!

درسته که فعلاً تمرکزمون روی یادگیری آناتومی انسانه،
اما با خیال راحت می‌تونی با هر چیزی که توجهت رو جلب می‌کنه تمرین کنی
مهم اینه که حسش کنی و بذاری اون انرژی توی طراحی‌ت جریان پیدا کنه. ✨

🖋 نکته‌ای درباره‌ی دقت در طراحی

دقت کن که یه طراحی احساسی و بی‌واسطه (Expressive Sketch) می‌تونه،و در واقع اغلب باید، در بازنمایی سوژه‌اش آزادی عمل داشته باشه.
یعنی لازم نیست همه‌چیز دقیق و بی‌نقص باشه؛ مهم‌تر از شباهت ظاهری، انتقال حس و انرژی موضوعه. 🎨

این نکته خیلی مهمه.
چون من دارم احساسی رو که از مرد نوازنده می‌گیرم طراحی می‌کنم،
نه اینکه صرفاً چیزی رو که می‌بینم به‌صورت مکانیکی بازتولید کنم،چون اون فقط شکل‌ها رو ثبت می‌کرد، نه حس رو.

اگر تو هم از همون سوژه طراحی می‌کردی، طرحت قطعاً متفاوت به‌نظر می‌رسید،
اما هنوز واضح بود که هر دو از یک موضوع الهام گرفته شدن.

به همین دلیل، کپی‌برداری (Tracing) ابزار خوبی برای یادگیری نیست،
و همین‌طور بعضی از آثار فوق‌العاده واقعی (هایپررئال) با وجود دقت بالا،
ممکنه بی‌روح و بی‌تحرک به نظر برسن.

چون وقتی ما داریم «زندگی» رو با خط روی یه سطح صاف نشون می‌دیم،
باید با افزودن احساس درونی خودمون اون کمبود رو جبران کنیم.
برای همینه که یاد گرفتن حس و انرژی در طراحی
حتی از یاد گرفتن آناتومی دقیق پزشکی هم مهم‌تره.

یه طراحی زنده و پرانرژی همیشه از یه کپی بی‌روح جذاب‌تره
(البته لازمه که تا حدی درست و قابل‌تشخیص باشه،
اما نه اینکه حتماً یه نسخه‌ی دقیق و کامل از واقعیت باشه).

ما می‌تونیم این موضوع رو به شکل دیگه‌ای هم بیان کنیم:
تفاوت بین طراحی ذهنی (subjective) و طراحی عینی (objective).

یه معمار، مهندس، تصویرگر پزشکی یا طبیعت‌شناس باید عینی طراحی کنه،
یعنی چیزی رو نشون بده که دقیق، قابل‌اندازه‌گیری و واقعی باشه.
اما یه هنرمند معمولاً با طراحی ذهنی سروکار داره 
و به همین دلیله که این تمرین، اولین درس ماست،
به‌خصوص وقتی هدف، پرورش سبک شخصی در طراحیه. 🎨

نکته‌ای درباره‌ی سبک طراحی

خیلی از هنرمندان تازه‌کار نگران پیدا کردن سبک شخصی خودشون هستن. اما واقعیت اینه که سبک، چیز پیچیده یا از پیش‌تعیین‌شده‌ای نیست.
سبک در واقع همون برداشت شخصی تو از واقعیته، همون‌طور که از دریچه‌ی احساس و نگاه منحصربه‌فرد خودت اون رو روی کاغذ میاری.

سبک چیزی نیست که «تصمیم بگیری» به‌وجودش بیاری.
بلکه با تمرین مداوم و زیاد طراحی کردن، بدون اینکه زیاد فکرش رو بکنی، کم‌کم دستت یاد می‌گیره از درون خودت طراحی کنه، از همون جایی که فقط به تو تعلق داره.

سبک شخصی کم‌کم و در طول سال‌ها شکل می‌گیره، تا وقتی که خودت رو مجبور نکنی از سبک دیگران تقلید کنی.
البته وقتی می‌گیم «سال‌ها»، منظور زمان تقویمی نیست، بلکه میزان تمرینه.
پس فقط طراحی کن و اعتماد کن که خودش اتفاق می‌افته.

مثل رشد بدنته؛ نمی‌تونی بهش «دستور بدی» رشد کنه، فقط باید غذای درست بهش بدی تا خودش رشد کنه.
سبک شخصی هم همینطوره: مجبورش نکن، فقط اجازه بده خودش شکوفا بشه. 🌱

طرحت رو با ما به اشتراک بگذار

برای این ماه، سعی کن حداقل دو تا از سه مرحله‌ای که یاد گرفتیم رو تمرین کنی.
طراحی‌هایی که از مردم در خیابون، تلویزیون یا هر جای دیگه الهام گرفتی رو با ما به اشتراک بذار.

با اشتراک گذاشتن برداشت‌ها و طراحی‌های همدیگه، می‌تونیم چیزهای جدید یاد بگیریم و شاید حالت‌ها و ژست‌های تازه‌ای هم کشف کنیم. ✨

منبع : Human Anatomy Fundamentals: Learning to See and Draw Energy